کد مطلب:95316 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:145

آیا تکامل از خود بی خود شدن است؟











اكنون می توانیم به سخن اول خود برگردیم؛ آیا حركت و تكامل مستلزم از خود بی خود شدن است؟ آیا هر موجودی یا باید خودش خودش بماند و یا باید راه تكامل پیش گیرد؟ پس انسان یا باید انسان بماند و یا متحول و متكامل گردد و تبدیل به غیر انسان گردد؟

پاسخ اینست كه حركت و تكامل واقعی یعنی حركت شی ء به سوی غایت و كمال طبیعی خود، و به تعبیر دیگر حركت از راه مستقیم طبیعت و خلقت به هیچوجه مستلزم این نیست كه خود واقعی آن موجود تبدیل به خود دیگر گردد.

آنچه خود واقعی یك موجود را تشكیل می دهد «وجود» او است نه ماهیتش. تغییر ماهیت و نوعیت به هیچ وجه مستلزم تبدیل خود به ناخود نیست. صدرالمتألهین كه قهرمان این مسأله است تصریح می كند كه انسان نوعیت مشخص ندارد و مدعی است كه هر موجود متكامل در مراتب تكامل، «انواع» است نه نوع. رابطه یك وجود ناقص با غایت و كمال طبیعی خود، رابطه یك 291 شی ء با یك شی ء بیگانه نیست بلكه رابطه خود با خود است، رابطه خود ضعیف است با خود واقعی. آنجا كه شی ء به سوی كمال واقعی خود در حركت است، از خود به سوی خود حركت می كند و به تعبیری می توان گفت از ناخود به خود حركت می كند. تخم گیاهی كه در زمین می شكافد و از زمین می دمد و رشد می كند، ساقه و شاخه و برگ و گل می دهد، از خود به سوی نا خود نرفته است؛ اگر خود آگاه می بود و به غایت خویش شاعر می بود، احساس از خود بیگانگی نمی كرد.

[صفحه 305]

این است كه عشق به كمال واقعی عشق به خود برتر است و عشق ممدوح خودخواهی ممدوح است.

شیخ اشراق رباعی لطیفی دارد، می گوید:


هان تا سر رشته خرد گم نكنی
خود را ز برای نیك و بد گم نكنی


رهرو توئی و راه توئی، منزل تو
هشدار كه راه «خود» به «خود» گم نكنی


پس از این مقدمات، اجمالا می توانیم حدس بزنیم كه میان خواستن خدا، حركت به سوی خدا، تعلق و وابستگی به خدا، عشق به خدا، بندگی خدا، تسلیم به خدا، با هر خواستن دیگر و حركت دیگر و وابستگی دیگر و عشق و بندگی و تسلیم دیگر تفاوت از زمین تا آسمان است. بندگی خدا بندگی ای است كه عین آزادی است، تنها تعلق و وابستگی ای است كه توقف و انجماد نیست، تنها غیر پرستی است كه از خود بیخود شدن و با خود بیگانه شدن نیست، چرا؟ زیرا او كمال هر موجود است، مقصد و مقصود فطری همه موجودات است: «و ان الی ربك المنتهی».[1].

اكنون به نقطه ای رسیده ایم كه می توانیم بیان قرآن را در زمینه اینكه فراموشی خدا فراموشی خود است، باختن خدا باختن همه چیز است، بریدن با خدا سقوط مطلق است، توضیح دهیم.

[صفحه 306]


صفحه 305، 306.








    1. نجم: 42.